بگو اینهمه دلتنگی رهایم کند
بگو خواهش چشمانت ، هوس در آغوش کشیدنت
اینهمه خواستنت ...
بگو رهایم کنند...
تاب آوردن حجم این فاصله سخت است
تراکم تمام واژه ها در قلم
به زانویم در آورده
بگو رهایم کنند...
هیچ مرکبی از شکاف هیچ قلمی نمی چکد
بگو رهایم کنند...
بگو پرواز خواهم کرد ... بگو
بگو تا بدانم شبی روی همان گلدان کنار پنجره
می توانم لانه کنم و تا صبح برایت بخوانم
از مهر
از اوستا
از تورات
از انجیل
از قر آن
از اولین تا آخرین علاقه بشر
تا به حال اینهمه نوشته بنام کسی نبوده
بگو رهایم کنند...
بگو زود تر از همین پنج شنبه می بوسمت .... بگو
بوسیدن تو موهبتی ست
بگو رهایم کنند...