خسته ام...
بی تردید از میان اینهمه هممه جان سالم به در نخواهم برد!
اما هنوز کور سوی ته این جاده ی سنگلاخ مرا به میهمانی بعیدی میخواند.
ریشب ساز شکسته ی خاک گرفته ام حرفها برای گفتن داشت ،
گوش ندادم
گرفتار همهمه بودم و حرف مردم
هی هم آغوشم !
سازم !
به تو هم خیانت کردم!
اون روزی که تونستی آزادانه خاک سیگارتو رو زمین بریزی دیگه نه به جاسیگاری نیاز داری و نه خیانت کردن عذابت میده. پیش به سوی آزادی.
سلام . لذت بردم از نوشته ات . ساز من مدتی هست که دیگه خاک نمی گیره انگار همیشه یه حرف هایی هست که کی خواد بزنه . موفق باشی رفیق .
لذت میبرم از نوشته هایت ... حتی اگر دقیقا نفهمم چی به چی بود!
فرشید میخام یه از چیزه بیربط که امروز دیدم بگم. نامه دستور فرمانده محترم ناجا به رئیس محترمتر اماکن پیرو بخشنامه وزیر محترمترین ارشاد مبنی بر ممنوعیت استفاده از پاپیون و کراوات در اماکن عمومی. طفلک استیو مکویین
خسته ایم....
تو ...............
اگه سازت قرار باشه مخالف بزنه همون بهتر که خاک بگیره!
هر وقت موافق شد دوباره کوکش کن
فرشید هنوز خوب می نویسی !! می خوام شروع کنم.... بدون تو سخت بود !!!
حرف مردم!
سرزمین ما سرزمین اسیران اسیر بان است و
قل قل قل
صدای قلیان تعفن مردار اندیشه
تنها موسیقی گوش اشنای اینجاییان....