بین اینهمه کاغذ دارم میگردم بلکه نوشته ای مثل یه نسخه جادو آرومم کنه
پس کجاس...
خسته میشم و چراغ رو خاموش می کنم
یه پک عمیق به سیگارم می زنم و آرزو میکنم کاش هیچ وقت اولین سیگار رو نمی کشیدم
مثل سیبی که آدم چید و کاش نچیده بود
دوست دارم با فریاد از پدرم بپرسم چرا با مادرم ازدواج کرد
اصلا همش تقصیر ...
نه ، همش تقصیر خودمه