دلم مثل سیر و سرکه میجوشه !
انگار یه اتفاق بدی قراره بیفته یا افتاده و من هنوز خبر ندارم !
اول گفتم برم لبی به باده تر کنم ...،دیدم نه ، نمی طلبه ، یعنی اصلا دلشورم بیشتر شد
بعد گفتم یه سیگار بکشم ، کشیدم ، انگار نه انگار
گفتم یه تکپا برم بیرون ، بگردم ، کلم هوا بخوره ، افاقه نکرد
یه اتفاقی قراره بیفته !
یا افتاده و من هنوز خبر ندارم !
یه اتفاقی ...