بالاخره زبان باز شد. خدایا شکر! نحسی سیزده اردیبهشت هم شکست. اما ... بعد از این همه مدت آه و ناله و نفرین ! نگاه کن. نمی تونه یه فنجون قهوه رو هم دستش بگیره همشو که ریختی رو لباست. حالا هی نفرین کن... مردم یکی مامانشو خبر کنه! ببینم بازم جرات می کنه خودشو نفرین کنه؟؟؟
پس اینقدر اوضاع خرابه!!...آخی فرشید از دست رفت!!...از شوخی گذشته ...حرف که نمیزنی بدونیم چی شده!...آپ میکنی خبر نمیدی!...به فکر مردنم که هستی! ...اصلا منم میرم قهر دیگه م نمیام!! قهر قهر قهر
حرف آخر رو زدی دیگه................
تا روز های ممنوع دیگه بای
بالاخره زبان باز شد. خدایا شکر! نحسی سیزده اردیبهشت هم شکست. اما ... بعد از این همه مدت آه و ناله و نفرین ! نگاه کن. نمی تونه یه فنجون قهوه رو هم دستش بگیره همشو که ریختی رو لباست. حالا هی نفرین کن... مردم یکی مامانشو خبر کنه! ببینم بازم جرات می کنه خودشو نفرین کنه؟؟؟
پس اینقدر اوضاع خرابه!!...آخی فرشید از دست رفت!!...از شوخی گذشته ...حرف که نمیزنی بدونیم چی شده!...آپ میکنی خبر نمیدی!...به فکر مردنم که هستی! ...اصلا منم میرم قهر دیگه م نمیام!! قهر قهر قهر
به عشق زنده شو !!!سر درون جان مایه عشق است ...
بی حوصلگی مکرر لحظات ... بی فراغتی که نسیمی باشد روح فزا و آن گاه تنگ نوشته هایی روان زیبا طنین انگیز ... پایدار باشی
کور شدن یا مردن. فقط صورت مسئله پاک میشه!!! صحنه همان صحنه هستو هنرپیشگان همانو ما تماشاچیان همان!!!