نه اشتباه نکن منظورم این نبود بیا و ساده به این جمله بنگر نیازی به قضاوت نیست همین است که میبینی نه پیچ و تاب واژه و نه فریب معنا مرا قضاوت نکن همین جمله که می گویم بعضی وقتها سوژه از فرط وضوح نادیده است زیاد به این جمله چشم ندوز
جاسیگاری
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 06:33 ب.ظ
تو را از تو می خواهم آنسان که باید شایسته باشد و آنگونه که شاید ببایست . توان گفتنم که نیست با کدامین اعجاز دست لرزان مرا به نگاریدن می اجباری ؟ ...
با تو این شهر همان شهری نیست که میشناسم . .با تو هیچ کجا را نمیشناسم حتی اینجا را .. با تو تمام جاهایی را که میشناختم دیگر نمیشناسم .. با تو دیگران را نمیشناسم حتی خود را .. با تو باید جایی را بشناسم ؟ باید چیزی بگویم ؟ با تو، تو را هم نمیشناسم .. با تو هیچ و هیچ و هیچ .. با تو فقط تو //// من بــــــــــــــــــه روزم
سلامی سبز سلامی سرشار از سلامتی به کسی که مرا به ساده انگاشتن دعوت کرد. گاهی اوقات به دنبال کلامی که مرا از پیچیدگی ها رها سازد دنیای واژه سازان را درمی نوردم تا کلامشان روشنگر راهم شود. راست می گویی زندگی ساده است اگر چشمانمان آموخته باشند آن را ساده بنگرند. زندگی ساده است اگر دربند حوادثش نمانیم و بگذاریم بروند. زندگی ساده است اگر ... راستی چرا به دنبال سوژه می گردیم؟؟؟ فراموش کرده ایم که خود بزرگترین سوژه زندگی هستیم. باید یادم بماند به خود نیز ساده بنگرم. و از هر آنچه مرا در زندگی از رسیدن به هدف باز می دارد بگذرم.آنوقت دیگر خود را درگیر به قضاوت نشستن نخواهم ساخت.قضاوت پیچیده است. چه کسی به ما آموخته به دنبال گره ها برویم . نمی دانم تنها این را می دانم که رفته اند و ما هم می رویم و گاهی خود نیز گره ای دیگر بر آن می افزاییم. راست می گویی باید ساده دید آنوقت هیچکس و حتی خود خودمان را فریب نخواهیم داد.
سلام !!
امیدوارم همیشه موفق باشید وبلاگ قشنگی دارید
***** شاد باشید ******
گفتی اینترنت و اومدم ...کلی مطلب نوشتی
جالب بودن
موفق باشی دوست قدیمی.
مسافر همیشگی این خانه منم!!...یکی بیاد تحویل بگیره!! اوصولا منظور مقصود و میرسونه!! حالا مقصود شما چیست؟! خواجه حافظ شیراز( باتقدیم احترام فراوان) داند!! بدورد ای متفکر!
تو را از تو می خواهم
آنسان که باید شایسته باشد
و آنگونه که شاید ببایست .
توان گفتنم که نیست
با کدامین اعجاز
دست لرزان مرا
به نگاریدن می اجباری ؟ ...
با تو این شهر همان شهری نیست که میشناسم . .با تو هیچ کجا را نمیشناسم حتی اینجا را ..
با تو تمام جاهایی را که میشناختم دیگر نمیشناسم ..
با تو دیگران را نمیشناسم حتی خود را ..
با تو باید جایی را بشناسم ؟ باید چیزی بگویم ؟
با تو، تو را هم نمیشناسم ..
با تو هیچ و هیچ و هیچ ..
با تو فقط تو //// من بــــــــــــــــــه روزم
دلم به وسعت آبی آسمان آبی میشود...
سلامی سبز
سلامی سرشار از سلامتی به کسی که مرا به ساده انگاشتن دعوت کرد. گاهی اوقات به دنبال کلامی که مرا از پیچیدگی ها رها سازد دنیای واژه سازان را درمی نوردم تا کلامشان روشنگر راهم شود. راست می گویی زندگی ساده است اگر چشمانمان آموخته باشند آن را ساده بنگرند. زندگی ساده است اگر دربند حوادثش نمانیم و بگذاریم بروند. زندگی ساده است اگر ...
راستی چرا به دنبال سوژه می گردیم؟؟؟ فراموش کرده ایم که خود بزرگترین سوژه زندگی هستیم. باید یادم بماند به خود نیز ساده بنگرم. و از هر آنچه مرا در زندگی از رسیدن به هدف باز می دارد بگذرم.آنوقت دیگر خود را درگیر به قضاوت نشستن نخواهم ساخت.قضاوت پیچیده است. چه کسی به ما آموخته به دنبال گره ها برویم . نمی دانم تنها این را می دانم که رفته اند و ما هم می رویم و گاهی خود نیز گره ای دیگر بر آن می افزاییم. راست می گویی باید ساده دید آنوقت هیچکس و حتی خود خودمان را فریب نخواهیم داد.
آنچه می گویند راست نیست اینجا نه کسی می گرید و نه مهمیزی بر پا می شود ... آنچه می گویند راست نیست !
سلام دوست خوب من باز هم اومدم طذفهای شما ریبا نوشته بودی .من هم ابدیت کردم اما این دفه خیلی جالب هست از دسن نده
فرشید جان بادرودوسپاس فراوان...گاهی وقتها تنها یک اشاره کافی است...تا به یک دنیا دلتنگی....نقب بزنی....همیشه تندرست وشادکام باشی....
این سوژه ها را باید با چشم دل دید .
پس دل باید داد. چشم ندوخت.