خاکستر



این نوشته من نیست...
محمد این رو نوشته، وقتی برای فروش نشریه به دانشگاه علوم سیاسی رفته بودیم

(((فرشید دارم کاغذ رو خط خطی می کنم ...........ایناها
نه نمیخوام چیزی بنویسم همش فقط یه کرمکیه که می خوام روی این کاغذ سفید بریزم
((هزار کاغذ سفید را سیاه میکنم))
تازه خودکارت هم سیاهه، چهرت هم سیاهه ، اونم سیاهه ، اینم ...
فرشید!
های فرشید من از تو نفرت دارم به وسعت هیچ
فرشید !
های فرشید تو الان رفتی سیگار بکشی و ...
فرشید!
های فرشید بریم دیگه بسه ، اینجا تابلو شدیم رفت ، دانشگاه علوم سیاسی کپک زده
تو کپک زدی ، من آنتی بیوتیک زدم ولی هنوز واکسن سرخجه ام را نزدم!
من سرخک دارم ، آبیک دارم، صورتک دارم که قیافه ام را کسی نشناسه................)))



خوب شما چی فکر می کنین؟
نظرات 16 + ارسال نظر
مینا آلبالو سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:04 ب.ظ http://MINA-ALBALOOO.BLOGSKY.COM

چی بگم والا!!!

عجیب بود از حد درک من بیرون!

آلبالو خانوم عزیز ،‌ درک نمیخواد
فلسفی بهش نگاه نکن
سادس

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:57 ب.ظ http://mguitar.persianblog.com

سلام جالب بود

لارا سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:37 ب.ظ http://laranew.persianblog.com

فکر من:فرشید بیچاره چیکار کرده مگه؟ :)

پیمان سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:30 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
این اولین بار است که به وبلاگ شما سر می زنم و خوشحالم با وبلاگ شما آشنا شدم.
اگر موافق باشید به هم لینک بدهیم.
موفق باشید.

ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:41 ب.ظ

من از صورتک بدم می یاد .

آره
کسانی که صورتک دارند جرات روبرو شدن ندارند
سعی میکنند پنهان بشن
مثلا ...

فرزاد سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:45 ب.ظ

من فهمیدم من فهمیدم .....
که کما فی الثابق نفهمم که نفهمم

خوب خوب خوب من
بهلول هم...

نیمخط چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:17 ق.ظ http://nimkhat.blogsky.com

چه عجب و چه نیکو که یک نفر ما رو در مورد حق مرگ درک کرد. ممنونم!

مهدی چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 01:20 ق.ظ http://www.djokaliptos.persianblog.com

پس چرا لینک من رو نذاشتی هنوز

گذاشتم

بهشت چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:47 ق.ظ http://paradise1979.blogsky.com


؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این هم نظریست در خور بررسی

طناز چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:31 ق.ظ

خط خطی آغاز نوشتنه!مگه نه؟؟؟
و اینم یه نقیض گویی (من ازت متنفرم به وسعت هیچ)!
حرف آدمای ترسو!من دوست دارم!
اما کپک!.....
چه محیطی برای کپک زدن فراهم آورده ایم!
زیر صورتکهایی که ثابتن.....!
زیر این صورتکها همون محیطه!
من تونستم ساهی ها رو سفید کنمآخه همیشه کاغذ باطله دارم

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:57 ب.ظ

اگه دیگه جواب منو ندی منم دیگه نمینویسم!


خوب شد؟

؟شما...
من بی جواب نگذاشتم نوشته های بی نشون رو

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:34 ب.ظ

SOORATAK MESLE KI YA CHI ?SHOMA KE JORAAT DARI BEGOO.

گوش فرا دهید
مرا به چالش می خواند ناشناسی حراسان
اینهمه حراس را در که سراغ داشتم؟
ها ...!
به خاطر آوردم
دخترک دهقانی ملیح بود

عمو رضا چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 07:02 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

...
باورم نمی‌شه هر چی می بینم
چشامو یه لحظه رو هم می‌ذارم
با خودم می گم که این صورتکه
می تونم از صورتم برش دارم
می‌کشم دستمو روی صورتم
هر چی باید بدونم دستم می گه
منو توی آینه نشون می ده
می‌گه این تویی نه هیچ کس دیگه
...

پ.ن: می گم این گفتن ها این نوشتن ها این عریان کردن درون نشانی از حیات است انگار. غم داشتن به گمانم نشان بودن ماست.نه؟
انگار زنده ایم هنوز!

عمو جون این بخشی از ماس نه؟

کشیش پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:35 ق.ظ http://Priest.persianblog.com

ــ نوشته های بسیار زیبایی در این جاسیگاری زیبا انسان را مجذوب خو یش می سازد... و این باعث افتخار ماست که به شما لینک کنیم.

مسرورم و ممنون

[ بدون نام ] شنبه 4 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 07:17 ب.ظ

آرمین سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:10 ب.ظ http://mr-he.blogsky.com

قشنگ بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد