بنام آنان که نامردان ، از تنشان سپری برای خود ساختند



دیگر از دویدن خسته شده بود
آفتاب هم که انگار سرلج گذاشته بودو داغ تر از همیشه می تابید
تشنه بود
ولی صدای موتوری که هر لحظه نزدیکتر می شد لزوم دویدن رو بیشتر نمایان می کرد
تا چشم کار می کرد حتی بو ته ای برای پنهان شدن نبود
دیشب وقتی از اون راه باتلاقی گروهان رو عبور دادند فهمیده بود که این راه فقط برای رفتن است
وقتی فرمانده به آرـ پی ـ جی زن دستور آتش داد زیاد طول نکشید که یک گلوله آر - پی ـ جی آر- پی ـ جی زن رو به دونیم کنه واون مطمئن بشه که راه ، راه برگشتن نبود
به یاد آورد وقتی همسایشون از حج برگشته بود گوسفندی جلو پاش قریانی کردند و اون جون کندن گوسفند رو دیده بود و دیشب جون کندن انسان رو
نه یکی نه دوتا ، همه گروهان
خوب می دانست که که حتی فرمانده بودن هم دلیل خوبی برای زنده ماندن نیست
صدای گلوله افکارش رو پاره کرد و ته مانده رمقی که ازش باقی بود با فواره ای قرمز به بیرون جهید
پهنه ساحل کارون آخرین منظره ای بود که میدید و صدای متناوب باد
حتی فرصت شنیدن ((قتلته)) را که ترک نشین به راننده موتور گفت را نکرد
او مرد
نظرات 11 + ارسال نظر
محمد عبدالوهاب شنبه 9 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 08:18 ق.ظ http://nahyan.persianblog.com

سلام ... اولا : همیشه با اسم خالق شروع کن نه با اسم مخلوق ... دوما : نمیدونم کشته های جنگ ایران و عراق شهید هستن یا نه ... آخه دو گروه مسلمان ... دو گروه مسلمان شیعه با حماقت یکی از دو طرف در حمله ( عراق) و جهالت گروه دیگر در ادامه دادن جنگ که میگفتند وضو در فرات . نماز در کربلا به جان یکدیگر افتادند ... . اما الان که فکر میکنم میبینم آره ... شهید هستند ... جوانهای بدبختی که صدام و خمینی اغفالشون کردند .... پس به یاد کلام خدا باش که : فلا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ... بل احیاء عند ربهم یرزقون ... هر چند مه هیچ کدام از دو گروه نمیدانستند که این جنگ در راه خدا نیست ... در راه لج بازی خمینی و صدام است ...

البرز شنبه 9 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 11:53 ق.ظ http://taroot.persianblog.com

سلام... خیلی وقت بود منتظر این متن بودم‌!!! بالاخره گذاشتیش ... چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح بالاترین رقم تلفات از آن لحظات است..

ثمین شنبه 9 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 10:17 ب.ظ http://bittersamin.persianblog.com

شکسته ام/ و مورچه ها/ تکه تکه های مرا/ به خانه های پوشالی خود می برند ..

آنیتا یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:30 ب.ظ http://baroon.tk

این ات واقعیت زندگی ما برادرم ...

آریان مهر دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 03:47 ب.ظ http://owlish.persianblog.com

./ این چگونه است! من گوشت قربانی نیستم که حتی پدرم نیز به قربانگاهم ببرد...

پردیس سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:18 ق.ظ http://version.blogsky.com

آنان که نامردان ....سپر....جنگ....شهادت...و امروز !!!!
دردناک ترین قسمت داستان همین جاست....

صهبا سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 10:27 ق.ظ http://vasvase.persianblog.com

فرشید جان هنوز آپ نکردی که...

صبا نسیم سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:48 ب.ظ http://rpg.persianblog.com

می ایم که بمانم اری...می مانم ومی خوانم.

شکر تلخ سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 03:15 ب.ظ http://shekaretalkh.persianblog.com

سلام . ممنونم که سر زدی . بی اجازه لینک دادم بهتون. اگه راضی نیستی برام کامنت بذار عزیز.

شهرام چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:37 ق.ظ http://shimbal.blogspot.com

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه...

طعم گیلاس دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 10:00 ق.ظ

این را هم یادم میاد برام خوندی
صبح یک روز تعطیل بود...
این فوق العاده است
حرارت نوشته هات توی این به اوج رسیده
...
به خودم میبالم
تفکراتت رو خیلی زیبا روی کاغذ میاری
حقایق حس نکرده رو به محسوس ترین شکل ممکن مجسم میکنی
...
واقعا میبالم

خواهرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد