من در تو مانده ام گفتی : با کوچه ها اما حرف دیگریست ! در کوچه های من در کوچه های تو اما بازیه دیگریست بر دست نوشته های ما غبار نشسته است گفتم: بر چشم ما نباید غبار نشسته باشد نگاه ما باید تماشایی باشد هی ، کوچه ها را ببین گفتی: پس دوباره سبز خواهیم شد؟ گفتم : در گلدان پشت پنجره ات سبز خواهم شد سبز سبز سبز دفترچه های مشق سبز کاغذ های نقاشی سبز گرگم به هوا سبز نامه های پنهانی سبز سبز دوباره سبز خوامیم شد گفتی : باش گفنتم : هستم گفتی : می فهمم گفتم : من هم گفتی : بغض شک ، راه گلو را بسته لحظه تصمیم است به تو خوب نجیب می توان شک کرد؟ اما تو نباید می رفتی......
پرواز کردم با دست خطت
فرزاد
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1383 ساعت 12:20 ب.ظ
والا ه من این یارو میهن و خودم ندیدم ولی اینجوری که نشون میده انگار بچه متره فرام شتر سیاه
[ بدون نام ]
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1383 ساعت 05:46 ب.ظ
وقتی جاده های شهرشو در اغوش بگیری با ادماش چیکار می کنی
طناز
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1383 ساعت 02:14 ق.ظ
ای با تو در آمیخته چون جان تنم امشب لعلت گل مرجان زده بر دامنم امشب مریم صفت از فیض تو ای سرو برومند آبستن رسوایی فردا منم امشب مهتابی و پاشیده شوی در شب جانم از پرتو لطف تو چنین روشنم امشب آن شمع فروزنده عشقم که برد رشک پیراهن فانوس به پیراهنم امشب گلبرگ نیم شبنم یک بوسه بسم نیست رگبار پسندم که گل خرمنم امشب آتش نه زنی گرمتر از آتشم ای دوست تنها نه به صورت که به معنی زنم امشب پیمانه سیمین تنم پر می عشق است زینهار از این باده که مرد افکنم امشب
زانو زدم
[ بدون نام ]
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1383 ساعت 07:24 ب.ظ
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
KHOB MOBARAKEH .
HALA ADAM KHOBI HAST (CHESHMAK)
BE MA HAM SAR BEZAN
YA ALI
من در تو مانده ام
گفتی : با کوچه ها اما حرف دیگریست !
در کوچه های من
در کوچه های تو اما بازیه دیگریست
بر دست نوشته های ما غبار نشسته است
گفتم: بر چشم ما نباید غبار نشسته باشد
نگاه ما باید تماشایی باشد
هی ، کوچه ها را ببین
گفتی: پس دوباره سبز خواهیم شد؟
گفتم : در گلدان پشت پنجره ات سبز خواهم شد
سبز سبز
سبز دفترچه های مشق
سبز کاغذ های نقاشی
سبز گرگم به هوا
سبز نامه های پنهانی
سبز سبز
دوباره سبز خوامیم شد
گفتی : باش
گفنتم : هستم
گفتی : می فهمم
گفتم : من هم
گفتی : بغض شک ، راه گلو را بسته
لحظه تصمیم است
به تو خوب نجیب می توان شک کرد؟
اما
تو نباید می رفتی......
پرواز کردم با دست خطت
والا ه من این یارو میهن و خودم ندیدم ولی اینجوری که نشون میده انگار بچه متره
فرام شتر سیاه
چه انتخابی !!!!!!!! لذت بردم ... مرسی !
وقتی جاده های شهرشو در اغوش بگیری با ادماش چیکار می کنی
ای با تو در آمیخته چون جان تنم امشب
لعلت گل مرجان زده بر دامنم امشب
مریم صفت از فیض تو ای سرو برومند
آبستن رسوایی فردا منم امشب
مهتابی و پاشیده شوی در شب جانم
از پرتو لطف تو چنین روشنم امشب
آن شمع فروزنده عشقم که برد رشک
پیراهن فانوس به پیراهنم امشب
گلبرگ نیم شبنم یک بوسه بسم نیست
رگبار پسندم که گل خرمنم امشب
آتش نه زنی گرمتر از آتشم ای دوست
تنها نه به صورت که به معنی زنم امشب
پیمانه سیمین تنم پر می عشق است
زینهار از این باده که مرد افکنم امشب
زانو زدم