سالیانیست
همه نقد و همه تلاش برای آنچه که باید
سرانجام جای گرمی در شتا و...
خنکای نسیمی در سیف
می پرسم از تو ...
آیا این حیات است؟
یا اینهمه جمله و افسانه از بزرگان؟
که آری...
که باید...
که شاید...
که گیرم اصلا حتی فهمیدی
هزاره ای هنوز راهست تا...
انسان
وقتی آدم بیکار باشه میگه چی کار کنم .. و چی بهتر از سر زدن به فرشید
حیات من همین است و بس ولی اما...
در میان مردمی با این مصیبتها صبور....صحبت از مرگ محبت مرگ عشق....گفتگو از مرگ انسانیت است...
چــــــــــــه کردی !!!!!! در سیف !؟ خیلییییییییییییی می فهمی !!!!!!!!!!!!! خییییییییییییییبلیییییییی ! :)
ممنون که به خانه من سر زدی!
سلام
حکایت دل های پریشان را خیلی زیبا و دلنشین بیان کردی .
تا انسانیتِ انسان ...
شاد و پیروز باشی .
و شاید بسیار بیشتر راه باشد تا...
انسان
نظرم طبق معموله دیگه. ولی یه ذره راه افتادم آخه جمله ی آخرو فهمیدم.
سلام!
توی وبلاگم کامنت بذار عزیزم!
منم از نوشته هات خوشم می آد! منتظرتم.
شاید...آری .. باید ....تکرار و تکرار
سلام تازه اپدیت کردم نیستی قهری؟
چی جالبه؟!...من که نفهمیدم......(اگر واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون***منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون...زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه***دیوار خونمون پر از سایه غصه و ماتمه)
سلام ... این یکی خیلی بهتر از قبلیا بود ... با معنی تر و زیباتر ... فقط (سیف = شمشیر) و (صیف = زمستان) ... خیلی مخلصیم...
ببخشید که انسانم انسانیتم را مادرم گفت کجا می بریش بگذارش توی صندوقچه برای روز مبادا....حالا اجازه هست؟ پس بگذار بگویم دیروز تخمه سگی...ـ خفه شو خانم ...(شمعت بدجورخاموش شده توی خونه بی چراغم چرا؟)
که هنوز هم هست آری؟ انسان که نه انسانیت .... آیا هست؟
ایا این حیات است؟؟؟... کدوم رو میگه ... همین که اسمش رو گذاشتن زندگی؟؟؟... نه بابا... خدا یه چیزی ساخت اسمش نداشت روش بذاره بهش گفت حیات... یه چیزه دیگم بود که بهش گفت انسان... ولی ... شاد باشی
زیبا ...
انسان کو ؟
انسانی هم وجود داره ؟؟
کاش هنوز بلد بودم بنویسم. کاش خسته نشده بودم. اما به خاطر خیلی چیزا ... شاید این برات جالب باشه. عیسی مسیح (ع) فرمود: دنیا همچون پلی است. از آن بگذرید، اما بر آن خانه نسازید. شاد باشی